جدول جو
جدول جو

معنی ابن مبارک - جستجوی لغت در جدول جو

ابن مبارک
(اِ نُ مُ رَ)
ابوعبدالرحمن عبدالله مروزی. وفات 181 ه. ق. در خراسان میزیست و از محدثین تابعین است و در 63 سالگی درگذشت. در کتب عرفان و اخلاق، اخبار ونوادر و سخنان حکمت آمیز بسیار از او نقل کرده اند. محدثان در تاریخ اسلام نه تنها ناقلان حدیث بودند بلکه با دقت علمی، فنی و تاریخی که در تحلیل روایات داشتند، به طور مؤثری در تصحیح، تطبیق و پالایش احادیث نقش آفرینی کردند. آن ها به بررسی دقیق راویان، تحلیل متون روایات و مقایسه با سایر منابع معتبر پرداخته و به دین اسلام کمک کردند تا منابع دینی اش بدون هیچ گونه تحریف به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ اَبْ با)
ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن ابی بکر قضاعی (595-658 ه. ق.). مورخ و شاعر و ادیب. تولد او در شهر بلنسیه. و نزد حکام بلنسیه صاحب سر بوده. وقتی مسیحیان این شهر را محاصره کردند به سفارت نزد امیر تونس رفت و از او درخواست که مسلمین اندلس را یاری دهد لیکن چون مسیحیان شهر بلنسیه را متصرف شدند ابن ابار با عائلۀ خود از وطن خویش هجرت کرده بتونس رفت و رازدار یا صاحب السر سلطان تونس شد و نوشتن طغرا به او محول گشت. چندی نیز معزول و باز بکار سابق گماشته شد. در آخر بعلت بدرفتاری، درباریان را از خود ناراضی و سلطان را خشمگین ساخت تا روز چهارشنبه 20 محرم 658 کشته شد. و جسد او را با تمام مصنفات و اشعار وی که بدست آوردند بیک جا بسوختند. این مرد بعلت نامعلومی معروف به الفار (موش) بوده. از اوکتب ذیل باقی مانده است: کتاب التکمله که متمم کتاب الصلۀ ابن بشکوال است. المعجم فی اصحاب القاضی الامام ابی علی الصدفی. کتاب الحلهالسیراء. و این سه در اروپا چاپ شده است. کتاب اعتاب الکتاب. کتاب تحفهالقادم
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
نام شاعری از عرب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بَ)
عبدالصمدبن منصور بن حسن بن بابک. وفات 410 ه. ق. شاعر معروف به زبان عربی. او اصلاً ایرانی بوده و بسیاری از رؤسا را مدح گفته و چون نزد صاحب بن عباد آمد صاحب از او پرسید توئی ؟ ابن بابک در جواب گفت انا ابن بابک، یعنی منم خانه زاد تو و صاحب را این جواب اوخوش آمد. وفات او در بغداد بوده. (از ابن خلکان)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ لِ)
جمال الدین ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن محمد بن عبدالله بن مالک طائی جیانی اندلسی. در حدود سال 600 ه. ق. در جیان متولد شد و در 12 شعبان 672 به دمشق درگذشت. او از نحویین معروف عرب است که در شهرت با سیبویه برابری میکند. علم نحو را ابتدا در اندلس آموخته و پس از آن در مشرق کامل کرد. وی شاگرد ابن حاجب و شلوبین و ابوالبقا و دیگران بود و در حلب شروع بتدریس نحو کرد و در مسجد عادلیه امامت یافت، پس از آن در حماه و دمشق تدریس کرد ودر این شهر بدرود زندگی گفت. ابن مالک کتب بسیاری بنظم و نثر دارد، از همه معروفتر کتاب ألفیّه است در هزار بیت رجز و این خلاصه ای از منظومۀ مفصل دیگر اوست موسوم به الکافیهالشافیه در 2000 تا 2757 بیت. شرح و حواشی و تلخیصات الفیّه بسیار است، از آن جمله است شرح پسر او بدرالدین و شرح ابن عقیل و جلال الدین سیوطی. و دو ساسی مستشرق فرانسوی آنرا به زبان فرانسه شرح و منتشر کرده است. دیگر از تألیفات او بنظم، لامیات الافعال است در 114 بیت در علم صرف و تحفهالمودودفی المقصور و الممدود در 162 بیت و آن با شرح مختصری از تاریخ حیات او در قاهره به طبع رسیده. کتاب الاعلام فی مثلث الکلام و آن نیز رجز است (چاپ قاهره). و الاعتداد فی الفرق بین الزای و الضاد در 62 بیت. منظومه در 49 بیت متضمن افعال ثلاثی معتل (و آن با المزهر در یک مجلد به طبع رسیده). و از تصنیفات نثر او عمدهالحافظ و عده اللافظ با شرح آن ایجازالتعریف فی علم التصریف. کتاب العروض. شواهد التوضیح و التصحیح لمشکلات الجامع الصحیح. کتاب الألفاظالمختلفه در مترادفات
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ رَ)
ابن کامل خفاف. او راست: قسیم الروح
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مُ رَ)
شهاب الدین احمد بن محمد مصری حنفی. وفات 863 ه. ق. او راست: کتاب تذکره
لغت نامه دهخدا
ابن مبارک بن شباک. محدث است
لغت نامه دهخدا
ابن مبارک. صفوان از وی روایت کرده و او از ابراهیم روایت کند. این روایت در فروع باب فطره از کتاب تهذیب و استبصار شیخ طوسی آمده است. (تنقیح المقال ج 1 ص 121)
لغت نامه دهخدا
ابن مبارک. او راست: مقامات خواجه بهاءالدین نقشبندی. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ)
ابن مبارک، مولای خزاعه. شاعری قلیل الشعر است. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(سَ مَ)
وزیر، ابوبکر عاصم بن ایوب بطلیوسی نحوی. بگفتۀ صاحب البلغه، وی پیشوایی در لغت بود. از ابوعمر سفاسی و جز او روایت کرد و بقول صاحب بغیه الوعاه بر معلقات (سبعه) شرحی نوشت. ابن بشکوال وفات وی را بسال 494 هجری قمری آورده است. رجوع به ریحانه الادب ج 1 و جهانگشای جوینی ج 1 و معجم المطبوعات ج 1 شود، درونها. باطن ها: اعوان اسلام بر پی کفار میرفتند و ایشان را در متون هضاب و بطون شعاب می کشتند. (ترجمه تاریخ یمینی).
- بطون الاوراق، کتابها. (دزی ج 1 ص 97).
- بطون دفاتر، متون صحایف:... و بطون دفاتر و متون صحایف بذکر ایام و اقوال و افعال ایشان آراسته کرد. (ترجمه تاریخ یمینی).
- بطون دماغ، حفره هایی که در قسمتهای داخلی مراکز عصبی در نقاط مختلف وجود دارد که بترتیب عبارتند از: 1- بطن یک که در قسمت داخلی و میانی یکی از نیمکره های طرفی مخ قرار دارد. 2- بطن دو قرنیۀ بطن سه است و در یکی از نیمکره های طرفی مخ مقابل بطن یک قرار دارد. 3- بطن سه در قاعده مخ بین دو جسم بصری قرار دارد. 4- بطن چهار بین پل دماغ و بصل النخاع و پایه های مغز قرار دارد. (فرهنگ فارسی معین).
- بطون دماغی، شکمچه های مغز. (واژه های نو فرهنگستان ایران). بطن دماغی. (دزی ج 1 ص 97) :و از درازی دماغ سه تجویف است و طبیبان آنرا بطون دماغی گویند و هریک اندر پهنا به دو بخش است. (ذخیرۀخوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا